ما هم که چند وقتیه مسافرت نرفته بودیم فرصت رو غنیمت دونستیم و اماده شدیم...
بعله کوچولوهای من
رفتیم باغ دماوند ....
شب بود و هوا کمی سرد شده بود
بابایی رفت و سریع بخاری برقی رو روشن کرد و رخت خواب شما رو پهن کرد
من و داداش عرفان هم پتو رو پیچیدیم دور شما و رفتیم تو خونه...
اون شب شما خیلی خوب و راحت خوابیدید
فردا صبح من و بابایی بردیمتون توی باغ تا کلی هوای سالم و تمیز بره تو ریه هاتون و لذت ببرید...
دیگه از این به بعد حداقل ماهی یه بار رو میریم باغ...
وقتی یه کم بزرگتر شدید میرید توی باغ و لابه لای درختها و من ازتون عکس می گیرم..
اینم عکس از طلا های من تو خونه دماوند
دوقلوهای ناز مامان و بابا...
برچسب : اولین مسافرت با همسر,اولین مسافرت با هواپیما,اولین مسافرت با نامزدم,اولین مسافرت نوزاد,اولین مسافرت دخملم,اولین مسافرت با نامزد,اولین آژانس مسافرتی در ایران,اولین آژانس مسافرتی, نویسنده : 7dogholoohayemamanic بازدید : 157